درد هر کس را دوا باید نمود
گر چه بانگ بوسه دارد عالمی بوسه ها را بی صدا باید نمود
یا که شستن دستِ نومیدی ز عشق یا توکل بر خدا باید نمود
یا نباید دوست گشتن با کسی یا که بی رنگ و ریا باید نمود
گر شرف داری وفاداری یکی عاشقی را باصفا باید نمود
من نمی دانم , نمی داند مگر درد هر کس را دوا باید نمود
گر چه دلبر بی وفایی می کند لیلی او را بوسه ها باید نمود
هر کِه کرده راز و اسرار تو فاش راز او را بر ملا باید نمود
مهدی و دلبر بهم دارند حق آخر این حق را ادا باید نمود
بوسه از لبهای جانان زندگی ست لیلی این را در خفا باید نمود
مهدی خشایار امیری(پردیس)مسجدسلیمان 1348